1مقدمه: انواع خشونت می تواند بر روی زنان تاثیرات منفی بگذارد و از آنان افرادی منفعل به بارآورد. پژوهش حاضر در تلاش است تا پیامد های خشونت نمادین را در روابط خانوادگی بررسی و نیز تاثیرات مرد سالارانه بر زنان، در کانون خانواده را آشکار نماید. همپچنین به خشونتی که حافظه جمعی از آن به عنوان خشونت یاد نمی کند و به نمایش تطبیق زندگی، توام با مردسالاری گروهی از زنان که در تعارض با تفکرات برابری طلبانه هستند، می پردازد.
روش: این مقاله از نوع پیمایشی و با ابزار پرسشنامه است. هدف پژوهش، کاربردی و جامعه آماری آن، زنان متاهل شهر تهران بوده اند که بر اساس ملاک توسعه یافتگی، مناطق دو، شش، ده، سیزده و هفده انتخاب و چهارصد و پنجاه نفر از زنان این مناطق به عنوان حجم نمونه، براساس نرم افزار SPSS Sample Power تعیین شده و به روش نمونه گیری سهمیه ای، مورد بررسی قرار گرفته اند زیرا آمار دقیقی از زنانی که قربانی این خشونت پنهان بودند، در دسترس نبود. واحد تحلیل فرد است و در تحلیل داده ها و آزمون فرضیات، از همبستگی پیرسون و مدل سازی معادله ساختاری استفاده شده همچنین نرم افزار آماری مورد استفاده در این پژوهش نسخه SPSS23 بوده است.
نتایج: یافته ها نشان می دهد، خشونت نمادین واقع بر زنان با رسیدن به خودشکوفایی آنان و سرمایه فرهنگی فرزند به ترتیب همبستگی معنادار منفی چهل و نه صدم و منفی بیست و نه صدم داشته و همچنین با ازخودبیگانگی و افسردگی آنان به ترتیب همبستگی معنادار شصت صدم و شصت صدم دارد.
بحث و نتیجه گیری: پژوهش حاضر نشان می دهد، خشونت نمادین مانعی جدی برای رسیدن به خودشکوفایی زنان و رشد سرمایه فرهنگی فرزندان است و می تواند موجب ازخودبیگانگی و افسردگی زنان شود و مشکلات زیادی درخانواده به وجود آورد.